جغرافياي ژنتيكي
?????????
?????? ??

پویان ? وبلاگ.این وبلاگ برای ارائه مطالب به دانشجویان ساختم و امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده شما قرار بگیره 09301011105
????? : poyan24@gmail.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 155
بازدید دیروز : 272
بازدید هفته : 456
بازدید ماه : 736
بازدید کل : 136290
تعداد مطالب : 756
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1



جاوا اسكریپت


?
???????: پویان |
شنبه 3 ارديبهشت 1390 |
<-CategoryName->

جغرافياي ژنتيكي مسيرهاي مهاجرتي انسان



داستان خوب را همه دوست دارند و اين يكي وقتي تمام شود، بزرگترين داستاني خواهد بود كه تاكنون گفته شده است. اين داستان با گروهي شكارچي- گردآورنده، به تعداد شايد فقط چندصد نفر، در آفريقا آغاز مي‌شود و حدود 200 هزار سال بعد با شش‌ونيم ميليارد نفر از فرزندان آنها به پايان مي‌رسد كه در سرتاسر زمين پراكنده‌اند، در صلح زندگي مي‌كنند يا در جنگ به سر مي‌برند، هزار خداي مختلف را مي‌پرستند يا اصلا به هيچ خدايي باور ندارند و چهره‌هايشان يا از سرخي آتش گل انداخته است يا در نور مانيتور كامپيوترشان مي‌درخشد. در اين ميان قصه دور و درازي است از بقا، جابه‌جايي،‌ انزوا و تسخير كه بيشتر آن در سكوت پيش از تاريخ از ياد رفته است. آن نخستين انسان‌هاي مدرن در آفريقا چه كساني بودند؟ چه چيزي دسته‌اي از فرزندان آنها را واداشت كه دست‌كم 50 هزار سال پيش قاره‌ زادگاه خويش را ترك گفته و در اوراسيا انتشار يابند؟ چه مسيرهايي در پيش گرفتند؟ آيا در طول اين مسير با اعضاي قديمي‌تر خانواده انسان هم‌آميزي داشتند؟ انسان نخستين بار چه هنگام و چگونه به قاره آمريكا راه يافت؟ خلاصه آنكه ما از كجا آمده‌‌ايم؟ چگونه به جايي رسيديم كه امروزه در آن هستيم؟ تا دهه‌ها تنها سرنخ موجود معدود استخوان‌‌ها و دست‌ساخته‌هاي پراكنده نياكان ما بود كه در طول سفرشان بر جاي گذاشته‌اند. اما در 20 سال گذشته، دانشمندان در DNA افراد زنده پيشينه‌اي از مهاجرت‌هاي باستاني‌ انسان يافته‌اند. اسپنسر ولز (S.Wells)، ژنتيك‌دان جمعيت و «كاوشگر مقيم» نشنال جئوگرافيك مي‌گويد: «هر قطره از خون انسان حاوي كتاب تاريخي است كه به زبان ژن‌‌هاي ما نوشته شده.»

رمز ژنتيكي يا ژنوم انسان در سرتاسر جهان 9/99 درصد يكسان است. آنچه مي‌ماند DNA مسوول تفاوت‌هاي فردي – براي مثال تفاوت در رنگ چشم يا احتمال ابتلا به بيماري- و نيز بخشي از DNA است كه هيچ كاركرد مشخصي ندارد. هراز قرني در مقياس تكاملي، ممكن است جهشي تصادفي و بي‌خطر در يكي از اين قطعه‌هاي بدون كاركرد روي دهد كه از آن پس به تمام زادگان آن شخص منتقل مي‌شود. نسل‌ها بعد، يافتن آن جهش يا به اصطلاح نشانگر (marker) در DNA دو نفر، نشان مي‌دهد كه آنها نياي مشتركي دارند. دانشمندان با مقايسه نشانگرها در جمعيت‌هاي مختلف بسيار مي‌توانند روابط نياكاني آنها را رديابي كنند. در بخش اعظم ژنوم، اين تغييرات جزئي هر بار كه DNA مادر و پدري براي ساخت يك بچه با هم تركيب مي‌شود، در نتيجه برخوردن ژنتيكي، محو و نامشخص مي‌شوند. خوشبختانه اين تغييرات افشاگر در دو منطقه حفظ مي‌شوند. يكي از اين دو كه DNA ميتوكندريايي ناميده مي‌شود، دست‌نخورده از مادر به فرزند منتقل مي‌شود. بخش اعظم كروموزوم Y كه مردانگي را تعيين مي‌كند نيز به همين شيوه دست‌نخورده از پدر به پسر منتقل مي‌شود.

جهش‌هاي انباشته در DNA ميتوكندريايي شما و (اگر مرد باشيد) كروموزوم Y شما در بافته وسيع كساني كه در ژنوم شما سهم داشته‌اند، تنها دو رشته‌اند. اما ژنتيك‌دانان با مقايسه DNA ميتوكندريايي و كروموزوم Y افرادي از جمعيت‌هاي گوناگون، مي‌توانند از زمان و مكان جدا شدن آنها در مهاجرت‌هاي بزرگ به گوشه و كنار اين سياره، تصوري اجمالي پيدا كنند. در اواسط دهه 1980، آلن ويلسون (A.Wilson) فقيد و همكارانش در دانشگاه كاليفرنيا، شعبه بركلي، براي تعيين زادگاه نياكاني انسان از DNA ميتوكندريايي استفاده كردند. آنها DNA ميتوكندريايي زنان سرتاسر جهان را با هم مقايسه كردند و دريافتند كه زنان آفريقايي‌تبار، دو برابر خواهرانشان تنوع نشان مي‌دهند. از آنجا كه اين جهش‌هاي افشاگر ظاهرا با نرخ ثابتي روي مي‌دهند، نتيجه مي‌گيريم كه انسان مدرن بايد در آفريقا دو برابر جاهاي ديگر زندگي كرده باشد. اكنون محاسبات دانشمندان نشان مي‌دهد كه تمام انسان‌هاي زنده امروزي خويشاوند زني هستند كه حدود 150 هزار سال پيش در آفريقا مي‌زيست؛ زني كه اصطلاحا «حواي ميتوكندريايي» ناميده مي‌شود. او تنها زن زنده آن زمان نبود، اما اگر حق با ژنتيك‌دانان باشد، كل بشريت كنوني از طريق زنجير ناگسسته‌اي از مادران به اين «حوا» مي‌پيوندد.

چيزي نگذشت كه «آدم كروموزوم Y» نيز به حواي ميتوكندريايي پيوست، به همان شيوه پدر همه ما و باز هم از آفريقا. بررسي‌هاي روز به روز اصلاح شده و رو به بهبود براساس DNA اين فصل آغازين داستان ما را بارها و بارها تاييد كرده‌اند: تمام اقوام ساكن زمين با شكل‌ها و رنگ‌هاي گوناگون، تبار نياكاني‌شان به شكارچي- گردآورنده‌هاي آفريقا مي‌رسد. شايد دانشمندان با انداختن نگاهي دقيق‌تر به نشانگرهاي DNA در آفريقا بتوانند اثري از آن بنيانگذاران پيدا كنند. نشانگرهاي نياكاني DNA بيشتر در ميان اقوام سان(San) در آفريقاي جنوبي و كوتوله‌هاي بياكا (Biaka) در آفريقاي مركزي و نيز در برخي قبايل شرق آفريقا پيدا مي‌شود. از اين گذشته سان‌ها و دو قبيله از شرق آفريقا به زبان‌هايي سخن مي‌گويند كه ويژگي‌شان گنجينه‌اي از اصوات منحصربه‌فرد از جمله انواع تليك‌هاست. شايد اين اقوام دورافتاده گواهي باشند بر انتشار نخستين نياكان ما در آفريقا، همچون امواج ميراي افتادن سنگريزه‌اي در يك بركه.

آنچه اكنون تقريبا قطعي به نظر مي‌رسد آن است كه در تاريخي بسيار اخير- احتمالا بين 50 تا 70 هزار سال پيش- يك موج كوچك از آفريقا سواحل آسياي غربي را ترك كرد. تمام غيرآفريقايي‌ها در نشانگرهايي كه آن مهاجران نخستين با خود داشتند شريك هستند؛ مهاجراني كه تعدادشان شايد فقط هزار نفر بود. بعضي باستان‌شناسان مي‌انديشند كه مهاجرت از آفريقا نشانه انقلابي در رفتار است كه در عين حال ابزارهاي پيشرفته‌تر، شبكه‌‌هاي اجتماعي گسترده‌تر و نخستين جرقه‌هاي هنر و تزئينات بدن را نيز دربرمي‌گيرد. شايد نوعي جهش عصب‌شناختي به پيدايش زبان ‌گفتاري انجاميده و نياكان ما را كاملا مدرن ساخته باشد تا به اين ترتيب دسته كوچكي از آنها در راه اشغال جهان گام بگذارند. اما دانشمندان ديگر معتقدند مدت‌ها پيش از برداشته شدن آن نخستين گام‌ها به بيرون از قاره، ابزارهاي ظريف‌ساخت و ديگر نشانه‌هاي رفتار مدرن در گوشه و كنار آفريقا ديده مي‌شود. آليسون بروكس (A.Brooks) از دانشگاه جورج واشنگتن مي‌گويد: «اگر 200 هزار سال طول كشيده كه ديگر انقلاب نيست.»

گذشته از اينكه مهاجران در كوله‌بار خود چه ابزارها و مهارت‌هاي شناختي داشتند، براي رفتن به آسيا دو راه پيش رويشان بود. يكي از دره رود نيل بالا مي‌رفت، از شبه‌جزيره سينا مي‌گذشت و در شمال به سرزمين‌هاي شرق مديترانه مي‌رسيد. اما انسان از راه ديگري نيز گذشته است. هفتاد هزار سال پيش زمين وارد آخرين عصر يخبندان مي‌شد و با به دام افتادن آب در يخچال‌ها، سطح آب دريا پايين مي‌رفت. دهانه درياي سرخ در باريك‌ترين قسمت بين شاخ آفريقا و عربستان تنها چند مايل، عرض داشت. انسان‌هاي مدرن با استفاده از قايق‌هاي ابتدايي مي‌توانستند بدون آنكه حتي پايشان خيس شود، از آن عبور كنند. شواهد ژنتيكي نشان مي‌دهند كه اين جمعيت وقتي به آسيا رسيد انشعاب داد. يك گروه موقتا در خاورميانه ساكن شدند، در حالي كه گروه ديگر راه ساحلي را در پيش گرفتند، در امتداد آن شبه‌جزيره عربستان را دور زدند و به هند و ماوراي آن رفتند. شايد هر نسل فقط يكي، دو مايل جلوتر رفته باشد. اسپنسر ولز كه سرپرستي پروژه ژنوگرافيك (Genographic) انجمن نشنال جئوگرافيك، اين تلاش‌ جهاني براي اصلاح تصوير ما از مهاجرت‌هاي نخستين، را برعهده دارد، مي‌گويد: «اين حركت احتمالا تدريجي و نامحسوس بود. احتمالا شباهت چنداني به سفر نداشت و بيشتر به كمي پايين‌تر رفتن در امتداد ساحل براي خلاص شدن از ازدحام جمعيت مي‌مانست.»

با گذشت هزاره‌ها، سالي چند گام و چند سفر كوتاه با قايق روي هم انباشته شد. تا 45 هزار سال پيش اين خانه به دوش‌هاي آواره به جنوب شرقي استراليا رسيده بودند. در همين زمان بود كه در جايي به نام درياچه مانگو، مردي دفن شد. لايه‌هاي خاك حاوي دست‌ساخته‌هاي بشر در زير اين محل خاكسپاري مي‌تواند تا 50 هزار سال قدمت داشته باشد كه قديمي‌ترين شواهد حضور انسان‌ مدرن در خارج از آفريقاست. در فاصله 8 هزار مايلي بين آفريقا و استراليا هيچ ردي از اين مردم يافته نشده است- شايد تمام آثار به جا مانده با بالا آمدن آب دريا پس از عصر يخبندان از بين رفته باشد. اما يك رد ژنتيكي باقي مانده است. چند گروه بومي در جزاير آندامان، نزديك ميانمار در مالزي و در پاپوآي‌ گينه‌نو – و نيز تقريبا تمام بوميان استراليا- در خود نشانه‌هايي از يك دودمان ميتوكندريايي باستاني دارند كه همچون خرده‌نان‌هايي كه اين مهاجران نخستين در مسير انداخته باشند، ردي ژنتيكي از آنها بر جا گذاشته است.

اقوام ساكن در بقيه نقاط آسيا و اروپا داراي دودمان‌هاي كروموزوم Y و DNA ميتوكندريايي متفاوت اما به همان اندازه باستاني‌اند كه آنها را به عنوان فرزندان شاخه ديگر و تاخيري مهاجران آفريقايي مشخص مي‌كند. ابتدا زمين ناهموار و اقليم عصر يخبندان مانع پيشروي بيشتر شد. از اين گذشته اروپا در آن زمان قلعه نئاندرتال‌ها بود؛ بازماندگان مهاجرت بسيار قديمي‌تر انسان‌هاي پيش مدرن از آفريقا. سرانجام شايد 40 هزار سال پيش، انسان‌هاي مدرن وارد قلمرو نئاندرتال‌ها شدند. لايه‌هاي روي هم افتاده دست‌ساخته‌هاي نئاندرتال و انسان مدرن در غاري در فرانسه نشان مي‌دهد كه اين دو نوع انسان ممكن است همديگر را ديده باشند.

اينكه چگونه اين دو گروه- تازه به دوران رسيده‌هاي اميدوار و قاره‌داران محكوم به شكست- با يكديگر تا كردند، رازي سربه‌مهر است. آيا يكديگر را با شگفتي نگريستند يا با ترس؟ آيا با هم جنگيدند، معاشرت كردند يا به عنوان موجوداتي بيگانه بي‌توجه از كنار يكديگر گذشتند؟ تنها چيزي كه ما مي‌دانيم آن است كه با انتشار انسان‌هاي مدرن و سازنده ابزارهاي بسيار پيشرفته‌تر در اروپا، نئاندرتال‌ها كه زماني در اين قاره حضوري فراگير داشتند به سوي كانون‌هايي براي زندگي رانده شدند كه روز به روز از وسعت آنها كاسته مي‌شد و سرانجام به كلي محو شدند. براساس شواهد موجود، ميان نئاندرتال‌ها و انسان‌هاي مدرن به ندرت هم‌‌آميزي صورت گرفته است. نه DNA ميتوكندريايي به دست آمده از سنگواره‌هاي نئاندرتال و نه DNA انسان مدرن هيچ‌كدام نشاني از يك آميختگي باستاني اين دو خون در خود ندارند.

تقريبا در همان زمان كه انسان‌هاي مدرن وارد اروپا شدند، بعضي از اعضاي همان گروه كه در خاورميانه توقف كرده بودند در جهت شرق به سوي آسياي ميانه انتشار يافتند. به دنبال گله‌هاي شكار، از رشته‌كوه‌‌ها و بيابان‌ها گذشتند و تا حدود 40 هزار سال پيش به جنوب سيبري رسيدند. با واگرايي و جدا شدن جمعيت‌ها، دودمان‌هاي ژنتيكي‌شان نيز بارها و بارها منشعب شد. اما اين جدايي به ندرت كامل مي‌شد. تئودور اسكور (T.Schurr)، انسان‌شناس مولكولي دانشگاه پنسيلوانيا مي‌گويد: «مردم همواره با هم آشنا شده‌اند، همديگر را پسنديده‌اند و از هم بچه‌دار شده‌اند.» تخصص اسكور اسكان قاره آمريكاست- يكي از آخرين و بحث‌انگيزترين فصل‌هاي كتاب داستان انسان. ظاهرا اين موضوع نظريه‌‌هاي عجيب و غريب (مثلا اينكه بوميان آمريكا اخلاف بني‌اسرائيلي‌هاي باستان يا بازماندگان تمدن گمشده آتلانتيس هستند) و نيز نظريه‌هايي با رنگ و بوي يك دستور كار سياسي را به خود جلب مي‌كند. براي مثال ويژگي‌هاي «نژاد سفيد» در جمجمه 9500 ساله‌اي از ايالت واشنگتن به نام انسان كنويك (Kennewick) به عنوان مدركي معرفي شده كه ثابت مي‌كند آمريكايي‌هاي نخستين از اروپاي شمالي آمده‌اند.

در واقع بيشتر دانشمندان بر اين باورند كه آمريكايي‌هاي بومي امروزي از آسيايي‌هاي باستاني‌اي نسب گرفته‌اند كه در آخرين عصر يخبندان، هنگامي كه پايين آمدن سطح آب دريا پلي از خشكي ميان دو قاره پديد آورده بود، از سيبري وارد آلاسكا شدند. اما درباره اينكه در چه زماني آمده‌اند و منشاء آنها در آسيا كجا بود، بحث و اختلاف‌نظر بسياري وجود دارد. تا دهه‌ها چنين پنداشته مي‌شد كه آمريكايي‌هاي نخستين حدود 13 هزار سال پيش و هنگامي از راه رسيدند كه با نزديك شدن عصر يخبندان به پايان خويش، راهي از طريق كاناداي پوشيده از يخ باز شد. اما چند باستان‌شناس مدعي شدند شواهدي در اختيار دارند كه نشان مي‌دهد انسان زودتر از اين به آمريكا رسيده است و از ميان آنها دو مكان باستاني در برابر انتقادهاي مكرر همچنان ايستادگي مي‌كنند: پناهگاه ميدوكرافت در پنسيلوانيا كه اكنون تصور مي‌شود حدود 16 هزار سال قدمت داشته باشد و مونته‌ورده در جنوب شيلي كه قدمت آن بيش از 14 هزار سال است.

براي حل بعضي اختلاف‌نظرها مي‌توان از DNA آمريكايي‌هاي بومي زنده كمك گرفت. بيشترشان داراي نشانگرهايي هستند كه بدون هيچ ابهامي آنها را به آسيا مربوط مي‌سازد. تجمع همين نشانگرها در اقوامي كه امروزه ساكن منطقه آلتايي در جنوب سيبري هستند، نشان مي‌دهد كه اين منطقه، نقطه آغاز سفر به آن سوي پل خشكي است. شواهد ژنتيكي موجود تاكنون نشان نمي‌دهند كه آيا آمريكاي شمالي و جنوبي در يك مهاجرت اوليه به سكونت بشر درآمده‌اند يا در دو يا سه موج مهاجرتي جداگانه. از اين گذشته در مورد زمان اين رويداد تنها يك طيف تاريخي گل و گشاد بين 20 تا 15 هزار سال پيش را مشخص مي‌سازد. حتي جديدترين تاريخ در اين طيف نيز از زمان باز شدن راهي به درون قاره از طريق صفحه يخي كانادا قديمي‌تر است. پس نخستين آمريكايي‌ها چگونه به آمريكا رسيدند؟ آنها احتمالا در امتداد ساحل پيش رفتند: شايد چند صد نفر بودند كه ميان اقيانوسي منجمد و ديواره‌اي از يخ كه هرازگاهي پديدار مي‌شد، قطعه زميني مي‌جستند و در بدي روزگار مي‌گذراندند. ولز مي‌گويد: «مسير ساحلي آسان‌ترين راه موجود اما با اين حال سفري وحشتناك بوده است.» آن سوي يخچال‌ها گله‌هاي عظيم گاوميش، ماموت و جانوران ديگر روي قاره‌اي مي‌زيستند كه از شكارچيان هوشمند ديگر خالي بود. انسان‌ها تحت فشار رشد جمعيت يا به دنبال وسوسه شكار در مدتي به كوتاهي هزار سال تا جنوبي‌‌ترين نقطه آمريكاي جنوبي انتشار يافتند.

ژن‌هاي آمريكايي‌هاي بومي امروزي كمك مي‌كنند داستان نياكانشان جان تازه‌اي پيدا كند. اما به نظر جودي ‌هي (J.Hey)، ژنتيك‌دان جمعيت دانشگاه راتجرز، بيشتر اين داستان‌ را تنها مي‌توان تصور كرد. «با اطمينان از آنكه چه اتفاقاتي بايد افتاده باشد نمي‌توان آن را تعريف كرد.» انسان مدرن با به سكونت درآوردن قاره آمريكا، بخش اعظم اين سياره را تسخير كرده بود. هنگامي كه كاشفان اروپايي با كشتي رهسپار آمريكا شدند، سرزمين‌هايي كه «كشف كردند» از پيش پر از آدم بودند. رويارويي‌ها اغلب با بدگماني يا خشونت همراه بودند، اما در واقع چيزي جز تجديد ديدار اعضاي خانواده‌اي يكپارچه نبودند. شايد شگفت‌انگيزترين داستاني كه در ژن‌هاي ما پنهان شده آن باشد كه كلاف سردرگم تنوع ژنتيكي امروزي ما در جهان وقتي گشوده شود، همه ما را به گذشته‌اي نزديك و با هم در آفريقا باز مي‌گرداند.


از كجا آمده‌ايم؟ - جيمز شريو/ ترجمه: كاوه فيض‌‌اللهي
__________________

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






????????: جغرافياي ژنتيكي, ,

?
????? ?????

» <-PostTitle-> ( <-PostDate-> )

?????
????????
?? ??? ????
????????